هرکول پوآرو در آپارتمانش در لندن، روی صندلی چهارگوشی که مقابل یک شومینه چهارگوش در یک سالن چهارگوش قرار داشت، نشست. مقابلش اشکال متنوعی بودند که شکل چهارگوش نداشتند و در عوض تا جایی که می شد انحنا و اشکال دایره وار در آنها دیده می شد. برای هرکدام از آنها جدا از یکدیگر، نمی شد کاربردی را در هیچ جای این دنیا تصور کرد. دور از ذهن بودند، بلااستفاده و تصادفی. در واقع، گویی به درد هیچ کاری نمی خوردند. اما با نگاهی موشکافانه، هرکدامشان جای خاصّی در یک صفحه خاص داشتند. با چیده شدن در مکانهای مناسب خود در آن صفحه خاص، نه تنها معنا پیدا می کردند، بلکه یک تصویر را به وجود می آوردند. به بیانی دیگر، هرکول پوآرو داشت پازلی معمایی را می چید. چشمش به تکه مستطیل شکلی افتاد که انگار درست سر جایش قرار نگرفته بود. این کار برایش خیلی خوشایند و آرام بخش بود. بی نظمی را نظم می داد. فکر کرد شباهت زیادی به حرفه اش دارد. طوری بود که وقتی کسی با اَشکال غیرمحتمل و واقعیتهای دور از ذهن روبه رو می شد و می دید هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، می دانست که با جایگذاری مناسب آنها در کنار یکدیگر می تواند به یک نتیجه کلی برسد.
منبع: وب سایت نشر شرکت نشر کتاب هرمس
وزن | 0,255 kg |
---|---|
شابک | 9789643637514 |
پدید آورندگان | نويسنده :کریستی ، آگاتا (میلر) -مترجم :بلندسران ، حمید |
انتشارات | شرکت نشر کتاب هرمس |
وضعیت | نو |
Be the first to review “شکار قاتل” Cancel reply
Reviews
There are no reviews yet.